حسام کوچولوحسام کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 17 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر........

10-3=اندوه من

به نام خداوند مهربان سلام عشق مادر بی مقدمه شروع میکنم از اول ماه رمضان مریض شدی اسهال /تب/استفراغ=بی اشتهایی شدید سه روز با این بیماری گذشت  چشم های گود افتاده تو مرا نابود کرد صورت بی حال و لبانی که به زور خنده ای نالانه داشت مرا از بین برد بعد از سه روز که خوب شدی من مریض شدم باید سرم میزدم ولی تو از من جدا نمی شدی یک دستم سرم ویک دستم تو بودی/شیرت میدادم و با همان حال با تو بازی میکردم فقط خدا میداند که آن شب چه بر من گذشت و چقدر دلم برای خودم سوخت و تازه معنای نام مادر را با تمام وجود حس کردم  که حتی لاشه نیمه جان یک مادر تنها به فکر کودک خویش است بگذریم 3-4 روز گذشت و من در گیر اض...
14 تير 1394
1